در گوشه اتاقهای ما یک گوگل هوم نشسته است. ایشان دستیار بسیارمودب
و دقیقی است. خیلی هم حاضر به جواب میباشد. پسرم که صبح های روز مدرسه دیر بیدار
میشود ، تا چشمهایش را باز میکند بلند می گوید :
"Ok
Google, what time is it?”
خانم دستیار هم خیلی خونسرد ساعت را اعلام میکند. پسرم ترجیح
میدهد این مکالمه را با او داشته باشد نه با من. چون من معمولا در اینجور مواقع
عصبانیم و اگر بخواهم ساعت را اعلام کنم با صدای بلند و بداخلاق ساعت را ده دقیقه جلوتر
اعلام میکنم.
این دستیار همیشه محترم خیلی کمک حالمان است. آهنگ های شاد
و کودکانه پخش میکند. برایمان جک های بی مزه می گوید. با چیستان سر پسرک را گرم
میکند. هوای بیرون را خبر میدهد و خیلی کارهای دیگر. میان همه این درخواست ها ،
یکی هست که چندین بار در روز انجام میشود :
“Ok
Google, find my phone."
دستیار گرامی بسیار مودب و مهربان می گوید که الان صدای تلفن
را در می آورد. من هم صدا را دنبال میکنم و زیر بالش ، یا زیر یک خروار کتاب، یا
شاید همان جا کنار خودم پیدایش میکنم.
گاهی حس میکنم در صدای این دستیاریک خودشیفتگی هست. انگار
یک کار ناممکن را ممکن کرده. دیروز که تلفنم را پیدا کرد برایم ، برگشتم طرفش و گفتم
:
. “Find my heart" تلفنم را که خودم بلدم پیدا کنم ، اگر مردی